مقاله حاضر به تحلیل رابطه علوم در مراکز علمی دانشگاهی در سطح دنیا می پردازد. دانشگاه به عنوان مرکز گسترش علوم نتوانسته است در خود و روح بشری همگرایی ایجاد نماید. شاهد این ناتوانی در ارتقاء جایگاه مادی ...
بیشتر
مقاله حاضر به تحلیل رابطه علوم در مراکز علمی دانشگاهی در سطح دنیا می پردازد. دانشگاه به عنوان مرکز گسترش علوم نتوانسته است در خود و روح بشری همگرایی ایجاد نماید. شاهد این ناتوانی در ارتقاء جایگاه مادی و معنوی روح انسانی، عدم توانایی ساختار دانشگاهی در نیل به هدف واحد است؛ که آنها را نسبت به هم واگرا می نماید. عدم وجود جایگاه حکیم و علامه جامعالعلوم، در خروجی دانشگاه ها، مساله جدی است که مراکز علمی بدان مبتلا هستند. در این مقاله به روش توصیفی به ارزشیابی مولفهها و برآوردی از نظر خبرگان به همراه گردآوری نتایج تجربی اتفاقات و پیامدها پرداخته شده و نتیجه آن بهرهمندی از رویکرد ایجاد پارادایم جدید در حرکت تمدنی جهان اسلام است. در ابتدا، با استفاده از جمعآوری دادهها، مفاهیم مرتبط با آسیبها، چالشها و موانع تمدن نوین اسلامی استخراج و سپس مدل مفهومی مبتکرانه پیشنهاد گردیده است. یافتههای پژوهش نشان دادند یک تمدن پارادایمساز و مبتنی بر اصول غیراقتباسی، میتواند در دانشگاهها با تغییر رویکرد به اصول اساسی توحیدی در معنای عام، عملی و بینرشتهای، که مضمون اصلی دانشگاه اسلامی بوده و میتواند منجر به حکمت محوری در توسعه آموزش عالی و تمدنسازی گردد، محقق شود. برخلاف نگاه سکولار به دانش، یعنی علمی که در مصادیق، اثری از روابط دیگر علوم و الهیات نمیبیند، و جز انحراف در مسیر انسان نیست. دانشگاه ها می بایست با تغییر نگرش و سبک، نه تغییر ماهیت، به همگرایی برسند و از مسیر غیرالهی فاصله بگیرند. ایجاد این همگرایی علوم می تواند به پارادایم مبتنی بر تمدن اسلامی و ظهور تمدن نوین علمی منجر شود.